دخترکدخترک، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 10 روز سن داره
دختر دومیدختر دومی، تا این لحظه: 17 سال و 3 ماه و 7 روز سن داره
دختر بزرگهدختر بزرگه، تا این لحظه: 22 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره

❤❤❤سه دختر من❤❤❤

زن بودن بدون تعطیلی!

دلم میخواهد باز هم بخوابم.خواب تمام چشمها و بدنم را گرفته.دخترک سرش را روی بدنم گذاشته و پیچ و تاب می خورد.گرسنه است ولی توان برخاستن ندارم. کنارم می نشیند و محکم روی صورتم و چشمهایم می زند.می دانم که باید بلند شوم. با بی حالی شیشه را پر از شیر میکنم و بر میگردم تا از آشپزخانه بیرون بیایم.دخترک وسط آشپزخانه زل زده به من.با یک لبخند به پهنای صورتش.     خستگی ام در می آید!     یادم می آید که من یک مادرم و حق خستگی ندارم. دختر ها را از خواب بیدار میکنم و به آشپزخانه بر میگردم.در حالی که از پروسه بیدار کردن دختر ها هلاکم. مثل هر روز در کارهای روزانه و عصرگاهی فکرم هم می چرخد. ...
17 ارديبهشت 1392

من یک مادر هستم.

گاهی وقتها که از زندگی و شلوغیهایش خسته می شوم،     گاهی وقتها که هر چه می دوم و کارهایم را روی دور تند انجام می دهم باز هم به دلم نمیرسم،     گاهی وقتها که همزمان با خواباندن دخترک روی پاهایم و تکان تکان دادنش، کتاب و مجله میخوانم و آنقدر خطوط ،جلوی چشمهای آستیگمات و بدون عینکم تکان میخورند که تهوع می گیرم،     گاهی وقتها که کتاب و مجله را برای تکان نخوردن روی زمین می گذارم و مایل میشوم برای خواندنش و بعد از مدتی گردن خشک شده ام از درد ناله می زند،     گاهی وقتها که در تختخواب زور میزنم تا چشمهایم را برای خواندن دو خط بیشتر ، باز ...
2 ارديبهشت 1392
1